English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (7349 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
clam U حلزون دوکپهای یا صدف خوراکی از جنس pecten گوشت صدف
clams U حلزون دوکپهای یا صدف خوراکی از جنس pecten گوشت صدف
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cockleshell U صدف حلزون دوکپهای
cockleshells U صدف حلزون دوکپهای
winkles U جابجا کردن حلزون خوراکی
winkle U جابجا کردن حلزون خوراکی
spat U : حلزون خوراکی خیلی کوچک
littleneck clam U نوزاد حلزون خوراکی که معمولا خام خورده میشود
timbale U خوراکی مرکب از گوشت ماهی وجوجه وپنیر وغیره
muscles U صدف دوکپهای
mussel U صدف دوکپهای
scallop U حلزوونهای دوکپهای
mussels U صدف دوکپهای
scallops U حلزوونهای دوکپهای
muscle U صدف دوکپهای
salami U گوشت خوک ویا گوشت گاو خشک شده
lingulate U بشکل نرم تنان دوکپهای دوره ارودیسیانlinguist
fools coat U جامه چل تکه لوده ها یکجور نرم تن دوکپهای
frustule U صدف اهکی دوکپهای که درجلبکهای اعماق دریازیست میکند
pomace U گوشت سیب گوشت میوه
club steak U قسمتی از گوشت ران گاو گوشت گاو بریان شده
snails U حلزون
slugs U حلزون
slugged U حلزون
labyrinth U حلزون گوش
labyrinths U حلزون گوش
holothurian U حلزون دریایی
cochlea U حلزون گوش
scallop U حلزون گرفتن
snail حلزون با پوسته
scallops U حلزون گرفتن
snaillike U حلزون وار
auditory labyrinth U حلزون شنوایی
snailery U پرورشگاه حلزون
shellfish U حلزون صدف دار
labium U لبه صدف حلزون
spat U بچه حلزون مرافعه
mollusc U جانور نرم تن حلزون
molluscs U جانور نرم تن حلزون
mollusk U جانور نرم تن حلزون
slug حلزون بدون پوسته
slugs U مثل حلزون حرکت کردن
soft shell U حلزون دارای صدف نرم
slugged U مثل حلزون حرکت کردن
helicoid U بشکل پوسته حلزون مارپیچ
slug U مثل حلزون حرکت کردن
hard clam U حلزون دارای کفههای صدفی سخت
ray U ماهی چهارگوش عمق زی که از حلزون تغذیه میکند
shell U صدف حلزون کاسه یا لاک محافظ جانور
shelling U صدف حلزون کاسه یا لاک محافظ جانور
shells U صدف حلزون کاسه یا لاک محافظ جانور
meals U خوراکی
edible U خوراکی
comestible U خوراکی
chow U خوراکی
viands U خوراکی
eating U خوراکی
cates U خوراکی
chows U خوراکی
meal U خوراکی
oyster U صدف خوراکی
articles of food U موادغذایی یا خوراکی
strawberries U چلیک خوراکی
trophic level U تراز خوراکی
green meat U گیاه خوراکی
oysters U صدف خوراکی
green vegetable U سبزی خوراکی
mussles U صدف خوراکی
strawberry U چلیک خوراکی
roughage U مواد خوراکی زبر
potherb U سبزیهای معطر خوراکی
pinon U تخم خوراکی کاج
pinyon U تخم خوراکی کاج
sego U پیاز خوراکی زنبق
larders U گنجه خوراک خوراکی
champignon U نوعی قارچ خوراکی
cero U نوعی ماهی خوراکی
morelle U قارچ مورکلای خوراکی
turbot U ماهی پهن خوراکی
salmonberry U تمشک سرخ خوراکی
morel U قارچ مورکلای خوراکی
larder U گنجه خوراک خوراکی
periwig U نوعی صدف خوراکی
meadow mushroom U قارچ خوراکی معمولی
truffles U قارچ خوراکی دنبلان
truffle U قارچ خوراکی دنبلان
porgy U ماهی خوراکی دندان دار
porgee U ماهی خوراکی دندان دار
greenling U نوعی ماهی خوراکی و گوشتخوار
root crops U محصولات دارای ریشههای خوراکی
gemma U نرم تن یا صدف گردکوچک خوراکی
cantarellus U نوعی قارچ کوهی خوراکی
shell bean U لوبیایی که مغز ان خوراکی است
short order U خوراکی که زود مهیا میشود
sockeye U ماهی خوراکی ریزشمال کلمبیا
root crop U محصولات دارای ریشههای خوراکی
To decay . To go bad . U فاسد شدن ( مواد خوراکی وغیره )
terrapins U لاک پشت خوراکی سواحل فلوریدا
whiting U ماهی نرم باله خوراکی اروپایی
burnt offerings U حیوان یا خوراکی که در معبد سوزانده میشد
snapping turtle U لاک پشت بزرگ خوراکی ابزی
burnt offering U حیوان یا خوراکی که در معبد سوزانده میشد
geoduck U نوعی جانور نرم تن یاصدف خوراکی
giblet U احشاء خوراکی مرغ خانگی وغیره
terrapin U لاک پشت خوراکی سواحل فلوریدا
white crappie U ماهی خوراکی نقره فام شمال امریکاcell
shad U شاه ماهی خوراکی اروپا وشمال امریکا
hasty pudding U خوراکی که با ارد وشیروکره وگوشت درست میکنند
green turtle U لاک پشت دریایی که تخمها وگوشت ان خوراکی است
soft shelled U دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
pitting corrosion U سوراخهائی که در سطح بتن یا فلز در اثر خوردگی ایجاد میشود و به کرم خوراکی معروف است
sea cucumber U حلزون دریایی از جنس راب دریایی
pomfret U یکجور ماهی خوراکی دراقیانوس هندو اقیانوس ارام ماهی سیم دریایی
To go bad . To rot . To spoilt . U خراب شدن ( فاسد شدن مواد خوراکی )
proud flesh U گوشت نو
viand U گوشت
basting U گوشت
granulation tissue U گوشت نو
meat U گوشت
preserved meat U گوشت
pulpless U بی گوشت
flesh and blood U گوشت
flesh U گوشت
flesh-and-blood U گوشت
brawn U گوشت
meats U گوشت
lenten U بی گوشت لاغر
pancreases U خوش گوشت
pemican U گوشت خشکانده
surloin U گوشت مازه
white meat U گوشت سفید
mangler U گوشت خرد کن
beef tea U جوهریاشیره گوشت
blowfly U مگس گوشت
carrion U گوشت گندیده
haslet U گوشت کبابی
brisket U گوشت سینه
green meat U گوشت کهنه
the pulp of an apple U گوشت سیب
meatman U گوشت فروش
chopping board U تختهسبزیو گوشت
murrain U گوشت مرده
pancreas U خوش گوشت
leal meat U گوشت لخم
pulpous U گوشت دار
sarcophagous U گوشت خوار
flab U گوشت شل و آویزان
incarnant U گوشت نو اور
killcalf U گوشت فروش
lappet U گوشت اویخته
gambrel U قلاب گوشت
fuzz ball U گوشت زیادی
fruit pulp U گوشت میوه
spareribs U گوشت دنده
flash hook U قلاب گوشت
flesh hook U قلاب گوشت کش
flesher U گوشت فروش
fleshmonger U گوشت فروش
flab U گوشت اضافی
diastasc U اب خوش گوشت
meat fly U مگس گوشت
butchery business U گوشت فروشی
carneous U گوشت مانند
carnification U گوشت سازی
carnosity U گوشت زیاد
caruncle U گوشت پاره
pemmican U گوشت خشکانده
top round U گوشت کبابی
collop U برش گوشت
consomme U اب گوشت تنگاب
luncheon meat U گوشت ساندویچی
french chop U گوشت دنده
sirloin U گوشت راسته
grilling U گوشت کباب کن
grills U گوشت کباب کن
horseflesh U گوشت اسب
ham U گوشت ران
beefy U گوشت الو
emaciated U گوشت رفته
outgrowth U گوشت زیادی
grill U گوشت کباب کن
beefed up U گوشت گاو
venison U گوشت گوزن
sirloins U گوشت راسته
pork U گوشت خوک
pot roast U گوشت اب پزشده
pot roasts U گوشت اب پزشده
red meat U گوشت گاووگوسفند
mutton U گوشت گوسفند
gravy U شیره گوشت
beef U گوشت گاو
shin U گوشت قلم پا
meaty U گوشت دار
lamb U گوشت بره
leg U گوشت ران
rib U گوشت دنده
lambs U گوشت بره
chop U گوشت کتلت
meatier U گوشت دار
masher U گوشت کوب
goose U گوشت غاز
stringers U چنگک گوشت
Recent search history Forum search
1تو گوشت فرو کن
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com